محل تبلیغات شما

می دانی احساس من بعد از تو تمام شد.

لولو آمد برد انداخت پشت کمد جیمز سالیوان.

طرف جلوی چشمم جان می کند، نگاهش می کنم می خندم دلقک بازی در می آورم.

فلانی تشنج می کند، با خونسردی نگاهش می کنم با خودم می بافم که خب تهش مرگ است دیگر مگر چه می خواهد بشود.

می بینی؟ تو مرا دل گنده کردی. دل پمبه ای ترین استاجر تهران را، تبدیل کرده ای به قطعه سنگی خونسرد.

هنوز نمی دانم کجایی، ولی یحتمل احساس من را هم با خودت بردی همان ور هایی که هستی.

بی زحمت یک قاشق چای خوری اش را پس می فرستی؟

مردم توی بیمارستان کم کم دارند از من می ترسند. 

آن هایی که انتظارش را نداری

و قاصدک نرفت به سمتی که فوت شد

بستنی ذغالی، به رنگ نبودنت

کنم ,دل ,کند، ,نگاهش ,ای ,کم ,می کنم ,می کند، ,احساس من ,نگاهش می ,هم با

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها