در گویشِ گیلکی، کلامی داریم که کتابی ست چندین و چند جلدی، کلمهای که من آن را مترادفِ درد میدانم: تاسیان».
به غربتِ ناشی از دیدن جای خالیِ کسی که بودنش واجب است و لازم گویند،
به حال درکِ جای خالیِ سفر کرده،
به دلتنگی،
به وقتی دست و دلت به هیچ کار، حتی نفس کشیدن نمی رود،
به نفس بُریدگی .
برای تو می نویسم که گم شده ای،
"تاسیان."
خالیِ ,جای ,کار، ,کشیدن ,نمی ,دلت ,جای خالیِ ,کار، حتی ,هیچ کار، ,حتی نفس ,نفس کشیدن
درباره این سایت